هجدهمین نشست خیر و خرد برگزار شد
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۱۸۵۸۰
دکتر هادی خانیکی در هجدهمین نشست خیر و خرد به بررسی جایگاه نهادهای خیریه در تقویت روندهای همبستهساز و گسیختهساز در جامعه پرداخت.
به گزارش خبرگزاری برنا تهران، سازمانهای خیریه همبستگی و گفتوگو موسسه دارالاکرام هجدهمین نشست خیر و خرد را با حضور دکتر هادی خانیکی، استاد دانشگاه و پژوهشگر و مترجم در حوزه علوم اجتماعی و ارتباطات برگزار کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در نشست هجدهم خیر و خرد که به موضوع سازمانهای خیریه؛ همبستگی و گفتوگو اختصاص یافت.
دکتر هادی خانیکی در ادامۀ نشستهای دوازدهم و سیزدهم در این نشست به بررسی جایگاه نهادهای خیریه در تقویت روندهای همبستهساز و گسیختهساز در جامعه پرداخت و نقش گفتوگو را در شکلدهی این دو روند بررسی و نیز جایگاه نهادهای خیریه را در رویکردها و روندهای گفتوگویی ارزیابی کرد.
خانیکی با اشاره به اینکه جامعۀ ایران همیشه در حال رویارویی با دو روند همبستهساز و گسستهساز بوده است، یکی از عوامل همبستگیساز را تشکیل و رشد اقدامات خیرخواهانه معرفی کرد و گفتوگو را از عوامل ایجاد روندهای همبستگیساز دانست و افزود: خیریهها در صورت تحقق بعضی شرایط میتوانند به فراهم آوردن مقدمات گفتوگو و در نتیجه تقویت همبستگی اجتماعی کمک کنند.
این استاد دانشگاه کاهش تولید ثروت؛ گسترش فقر و نابرابری؛ فساد سازمانیافته؛ رشد بیکاری و حاشیهنشینی را از عوامل مادی و عینی گسیختهسازِ همبستگی اجتماعی دانست و گفت: بر اساس شاخصهای مورد تایید یک بنیاد مطالعاتی کمکهای خیرخواهانه در انگلستان (CAF)، جایگاه ایران در امور خیرخواهانه رو به نزول و در حد متوسط جهانیست که طبعا وضعیت اقتصادی و شرایط دیگر به این موضوع دامن زده است.
خانیکی با طرح این پرسش که کار موسسات خیریه در جهت توسعه ملی است یا در جهت خلاف آن، افزود: چگونه میشود استعدادها را کشف کرد به گونهای که در خدمت توسعه ملی باشد؟ و استعدادهایی که با حمایت نهادهای خیریه شکوفا شدهاند در ایران بمانند و کشور را ترک نکنند.
وی گفت: جامعه ایران در یک موقعیت پارادوکسیکال قرار دارد. روندهای گسیختهساز ظرفیتهای مادی و معنوی را رو به کاهش برده و موجب رشد حاشیهنشینی، فقر، فساد سازمان یافته و کاهش تولید ثروت شده است. علاوه بر این ریتم عبور از خط فقر با شتاب بالا و در سطح فراگیری است. فساد سازمان یافته نیز مسئلهای فرآیندی و غیرمقطعی است و رفتوآمد دولتها روی آن تاثیری نگذاشته است. جامعه با شتاب به سمت فردگرایی پیش میرود.
خانیکی علاوه بر عوامل عینی و مادی 4 تغییر عمده دیگر را نیز در این نگرش موثر دانست و گفت: پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان در سالهای 77 تا 99 نشان میدهد که جامعه ایران با شتاب به سوی فردگرایی پیش میرود و مسائل فردی مورد توجه افراد قرار گرفته است.
خانیکی با بیان اینکه همزمان با رشد روندهای گسیختهساز در ایران، جامعه از شکل به هم پیوسته و یکپارچه مرتبا در حال خروج است، گفت: روندهای گسیختهساز جامعهی ایرانی را به سمت زوال میبرند و با شکلگیری این روندها در سطوح حاکمیتی و اداره شوندگی، در جاهای دیگری هم روندهای تازهای به منصه ظهور رسیده است که با عنوان روندهای همبستگیساز از آن یاد میشود. کسانی که دردهای مشترک دارند جهانهای مشترک میسازند و مستقل از اینکه کسی به فکر آنها هست یا خیر سعی میکنند خود به فکر خود باشند و این در برابر خشم و اعتراضی است که پدیده شهروند عاصی را باعث میشود که فکر میکند نهادها به فکرش نیستند و خود نیز نمیتوانند کاری برای خود کنند و از زمین و زمان رانده و ماندهاند این گروه اما خودشان به فکر میافتند.
خانیکی با اشاره به اینکه احساس زوال اجتماعی یا تضعیف ارزشهای اخلاقی و قانونی در جامعه به حدی است که جامعه ایران نسبت به گذشته متکثر، متفاوت و سیالی شده است، افزود: همبستگی بدون مبانی اخلاقی نمیتواند شکل بگیرد. در گزارش وضعیت اخلاقی و اجتماعی ایران در سال 94 و 95 که توسط برجستهترین محققان علوم اجتماعی شکل گرفته، پایبندی مردم به ارزشهای اخلاقی متوسط رو به پایین گزارش شده و جایگاه ارزشهای اخلاقی رو به افول است. نیکی باید متناسب با خلاهای موجود در جامعه باشد .
خانیکی در ادامه با توجه به مطالعات صورت گرفته بر اساس شاخصهای معتبر جهانی، این نکته را گفت که در ایران اهدای پول نسبت به اهدای زمان و انجام کار داوطلبانه در رتبه بالاتری قرار دارد. بنابراین آیا کار خیر میتواند روندهای همبستهساز را تقویت کند؟ در صورتی با دادنِ فقط پول نه تنها کار خیر تقویت نمیشود بلکه این روند با تهدید نیز مواجه خواهد شد. وی با اشاره به کتاب دیگردوستی موثر از پیتر سینگر که وجود یک منطق اخلاقی را در ضرورت انجام کار خیر لازم میداند، افزود: بخشیدن درهم و دینار باعث تقویت همبستگی اجتماعی نمیشود. کار خیر زمانی اتفاق میافتد که بدون فکر کردن به نفع شخصی انجام شود. بنابراین با ترویج این گزاره که «تو نیکی میکن و در دجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز» بنیادهای اجتماعی تقویت نمیشود؛ چرا که نیکی باید متناسب با خلاهای موجود در جامعه باشد تا بتواند بنیادها را تقویت کند. آیا کار خیر میتواند نهادهای مدنی را تقویت کند؟ هر کار خیری فی نفسه منجر به تقویت گفتوگو نمیشود و گاهی میتواند منجر به گریز از گفتوگو شود.
خانیکی با اشاره به اینکه گفتوگو در جامعه ما از پشتوانه ضعیفی برخوردار است، افزود: کار خیری که پایه آن بر اساس گفتوگو باشد، روندهای همبستهساز را تقویت میکند. خانیکی با اشاره به نظر آمارتیاسن، اقتصاددان و برنده جایزه نوبل که عوامل غیراقتصادی از جمله آزادی را در توسعه اقتصادی موثر میداند، گفت: توسعه حقمحور است و مشارکت بنیاد. وقتی آشنایی یا حقوق مبنا باشد و مشارکت صورت بگیرد، توسعه صورت میپذیرد.
وی گفت: اگر خیرخواهی مبتنی بر به رسمیتشناختگی حقوق ضایعشده یک دانشآموز محروم از تحصیل یا کودک محروم از برخورداری از ارتباط و خلاقیت باشد، کاری اخلاقیست و در جهت روند همبستهساز قرار میگیرد. پیتر سینگر در مقاله جدید خود با عنوان قحطی، فراوانی، اخلاق میگوید: وقتی کودکی در حال غرق شدن است و ما بدون توجه به لباس نویی که بر تن داریم به درون آب میپریم و آن کودک را نجات میدهیم در اینجاست که کار خیر محقق شده است.
خانیکی افزود: بنابراین صرفِ زمان و در خدمت خیریهها بودن مهمتر از کمک به فرد یا نهاد است که اعم از فرهنگ، سیاست، اجتماع و اقتصاد است. یعنی رابطه با کسانی که نیاز به امر خیر دارند مهمتر است ولو اینکه امر خیر وجه اقتصادی پررنگتری داشته باشد. بنابراین در جایی که کرامت و آشنایی با حقوق فاصله میگیرد، کار خیر دچار وقفه شده است.
انتهای پیام/
آیا این خبر مفید بود؟نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: نهادهای خیریه گسیخته ساز خیر و خرد کار خیر ارزش ها بر اساس گفت وگو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۱۸۵۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دومین نشست «عصابیفکن» برگزار شد
به گزارش خبرگزاری مهر، نشست ادبی «عصا بیفکن (۲)» با حضور جمعی از شاعران ایران، افغانستان و هندوستان با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار شامگاه جمعه ۱۴ اردیبهشت توسط گروه بین المللی هندیران برگزار شد.
در ابتدای برنامه سید مسعود علوی تبار شاعر عنوان داشت: استقبال در لفظ به معنای روی آوردن و مقابل کلمه استدبار به معنای پشت کردن است. و در شعر و ادب به پیشواز شعر اسلاف و سرمشق قرار دادن آنها برای خلق آثار مشابه جدید گفته میشود.
در دیوانهای شعر و ادب پارسی به مشابهتها، اقتباسها، و استقبالهای بسیاری برخورد میکنیم به گونهای که بخش قابل توجهی از اشعار ادب پارسی را همین استقبالها و اقتباسها و مشابهتها تشکیل میدهند. از جمله فواید استقبال یکی همین آفرینش آثار متعدد، شکوفایی و پیدایش، و گسترش دامنهی مضامین مورد استقبال واقع شده میباشد. همانند اختراعاتی که با ارایه ایده اولیه راه را برای دست آوردهای عظیم و شگرف بعدی مهیا کردند.
علوی تبار افزود: در دو برنامهای که گروه بین المللی هندیران ظرف یک هفته اخیر با عنوان «عصا بیفکن» در استقبال از غزل مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) برگزار کرد استقبالهای متعدد صورت گرفته هم از لحاظ محتوایی و معنایی، و هم از لحاظ شکلی و صوری بودند. یعنی شاعران هم مضامین غزل سرمشق را از دیدگاه خود بازتاب دادند و هم اکثراً در همان وزن و قافیه و ردیف اشعار خود را ارایه دادند.
این نشست با حضور شاعران چون علیرضا قزوه، محمد علی یوسفی، سید مسعود علوی تبار، سید سلمان عابدی، رسول شریفی، مسعود ربانی، مهدی باقرخان، سید حکیم بینش، میثم یوسفی سرخنی، نغمه مستشار نظامی، سارا جلوداریان، سمانه رحیمی، مهسا ایمانی، خدیجه دیلمی، سارا عبدالهی فر، راضیه مظفری، فاطمه سادات طباطبایی، فائزه امجدیان، فاطمه سادات پاد، سید نرگس هاشم ورزی، سید کبری حسینی بلخی، زهره یوسفی، لیلی حضرتی، صامره حبیبی، و صبا فیروزی برگزار شد.
در این برنامه شاعران حوزه ایران فرهنگی جدیدترین آثار خود را در استقبال از غزل اخیر مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) ارایه دادند.
مشروح این اشعار را در ادامه می خوانید:
نغمه مستشار نظامی
دل ذره و اوست جاودان چشمهی نور
او لطف سلیمان و مرا تحفهی مور
هر بیت که میرود به استقبالش
سرمستی واژه هاست زآن شعر و شعور
در لفظ و بدیع و حسن مضمون به کمال
دریای معانی است و دل ظرف سفال
نزد غزلش مشق ارادت کردیم
کو قطره که زان بحر کند استقبال
آن عرشسخن کجا و این خامخیال
جان میکند از کلام او استقبال
در عالم عاشقی نبوده ست و مباد
سرمایهی خوشه چین به جز رزق حلال
...
سید مسعود علوی تبار
مرو به سمت شیاطین و از خدا مگریز
برآر دستی و از خلوت دعا مگریز
خلیل باش و چو نمرود عبد غیر مباش
بزن به آتش تقدیر و از قضا مگریز
شبیه حضرت ایوب باش در سختی
بنوش جام بلا و ز ابتلا مگریز
دلا! تو در عرصات شکوه ذوالقرنین
ز چاه بابلیان سوی ناکجا مگریز
سخن بران ز حقیقت در این غبار سکوت
چو نای معجز داود از صدا مگریز
هر آنچه آمده مهراست از خزانه دل
مخواه یار دگر از کنار ما مگریز
بساز با تب و بیماری و جنون، هیهات!
دمی به جانب ویرانه شفا مگربز
...
سید سلمان عابدی (هندوستان)
جهان برهنه اگر هست از قبا مگریز
حذر ز دام هوس کن تو از حیا مگریز
نگار نزد تو باشد مباش سرگردان
تو میرسی به وصالش به هر کجا مگریز
سبو سبو می ناب و سبو سبو دل خون
بساز با غم دهر و ز ماجرا مگریز
قدم قدم ز تو دورم قدم قدم نزدیک
قدم به راه گذار و ز نقش پا مگریز
وصال دوست بدون از دو شرط ممکن نیست
بنای عشق گذار و ز ابتلا مگریز
سرشت پاک حسینی برو به دست آور
ز تیغ مرگ نترس و ز کربلا مگریز
خصال آتش و رعد و سحاب پیدا کن
به مرگ طعنه بزن از سر و صدا مگریز
نشان معجزه جز اعتقاد و ایمان نیست
«عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز»
دلا! تبار من از هند سعد سلمان است
مرا بخوان و ز سلمان بینوا مگریز
...
سارا جلوداریان
شب است، از نفحات خوش دعا مگریز!
از استجابت شیرین ربنا مگریز!
تو بیغباری و آئینهخانه است دلت
از این سراچهی معصوم و باصفا مگریز!
قسم به وعدهی صادق که صبح نزدیک است
بریز بادهی والفجر، ساقیا مگریز!
بزن به تارک صهیون و زهرچشم بگیر
"عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز"
رجز بخوان و بگو انتقام میگیریم
تو سروقامتی، از موریانهها مگریز!
به سامری بچشان ضرب شست نابت را
از این خرافهپرستان نخنما مگریز!
بگیر سخت در آغوش، قدس خونین را
از این عقیق گرانسنگ پربها مگریز!
غریبگی مکن ای عشق با غم غزه
از این ردیف، از این شعر آشنا مگریز!
تهمتنانه به میدان بیا و رستموار
میان معرکه بنشین، به انزوا مگریز!
خلاصه اینکه در این رزمگاه طوفانخیز
بمان … بهخاطر خشنودی خدا مگریز!
...
مهدی باقرخان (هندوستان)
ز راهِ عشقِ پر از سختی و بلا مگریز
ز ابتدا مهراس و ز انتها مگریز
به حق، اجابت او وعده دروغین نیست
ز حرفهای دعا عرض مدعا مگریز
وصال اوست شفای دل پر از تب عشق
بنوش جام شهادت وَ از دوا مگریز
دوباره نغمه «هل من» ز کربلا آمد
دوباره بانگ حسین ست ازین صدا مگریز
پیام حر منشان، عشق و مهر و عاطفه است
بیا به سوی جوانمردی و صفا، مگریز
تو همرکاب ره فخر موسی ِ عشقی
مسیر ِ نیل و فرات است از عصا مگریز
غروب ِخاک ِ مقدس شو و دوباره برآ
تو خواستار بقا هستی از فنا مگریز
...
سمانه رحیمی
سپیده سر زده و از سحر گریزی نیست
مسیر حادثه را از خطر گریزی نیست
شرر شوید که در شعله گاهِ وادی عشق
وجود دلشده را از شرر گریزی نیست
به تشنگان بیابان شروع باران را
خبر دهید که از این خبر گریزی نیست
دوباره شاخهی زیتون گرفته رنگ بهار
درخت معجزه را از ثمر گریزی نیست
جهان به چشم خودش دید مرد میدان را
پیام فتح رسید از ظفر گریزی نیست
گرفته طعم عسل چشمه سار باغ غزل
که از تلاقی شعر و شکر گریزی نیست
رسیدمژده که صبح ظهور نزدیک است
و ان یکاد بخوان از نظر گریزی نیست
...
لیلی حضرتی
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
هوای عشق عجیب است از این هوا مگریز
سخن ز غیرت و عزم است سخن ز دام بلا
اگر به عشق سپردی از این بلا مگریز
میان اهل نظر بزم شور و نور بپاست
از این سرای سپیده به انزوا مگریز
خیال آینهها روشن از حضور شماست
همیشه عشق بمان و ز چشم ما مگریز
...
میثم یوسفی سُرخَنی
تا پای جان کنار تو ما ایستاده ایم
مثل شما برای خدا ایستاده ایم
ما دل نهاده ایم به فرمان شهریار
بی هیچ شکّ و پرسش و یا… ایستاده ایم
این بندگی هماره در آیین و دین ماست
ما پای این کیان و نیا ایستاده ایم
چون زال در تحقق فرمان شهریار
گاهی به رزم و گه به دعا ایستاده ایم
گودرزوار گوش به فرمان نشسته ایم
ما رستمیم با تو شها ایستاده ایم
لشکر بران به قدس و ببین ما چگونه باز
چون کاوه با درفش و لوا ایستاده ایم
تا انتهای قصه ضحاکِ اژدها
چون قارن و قباد هلا ایستاده ایم
ما در مصاف لشکر فرعون، با توایم
در سایه سار عصر عصا ایستاده ایم
آسوده خاطریم که فردا پر اقتدار
در روشنِ صف شهدا ایستاده ایم
...
صامره حبیبی
از خودت میگریزی از خدا مگریز
میگریزی به ناکجا مگریز
از سلاح بکا نشو غافل
از در توبه از دعا مگریز
میگشاید دوباره درها را
از زد و بند تنگنا مگریز
فتنه چندین و چند رو دارد
ساده از خیر ماجرا مگریز
خیر دنیا و آخرت خواهی
به رهی غیر کربلا مگریز
تربتش از بهشت آمده است
ای که بیماری از شفا مگریز
تا خدا هست کدخدا هیچ است
راحت از یار آشنا مگریز
...
فاطمه سادات پاد موسوی
ما وهراس؟! در دل شیران که ترس نیست
در چشم پر ابهت سلطان که ترس نیست
ما غرشیم، غرش ما مرگ گرگ هاست!
بشنو! در این صدای خروشان که ترس نیست
شمشیر ما به گردن دشمن نهیب زد
با تیغ با صلابت و برّان که ترس نیست
فتح الفتوح خیبر و بدر است کار ما
با فاتحان لشکر ایمان که ترس نیست
ترسیده، دشمن است که از ما گریخته
در جسم و جان فاتح میدان که ترس نیست!
ما صف به صف کنار فلسطین و غزه ایم
در اتحاد ملت قرآن که ترس نیست
صهیون هراسناک شکوه صفوف ماست!
تا دشمن است زرد و هراسان که ترس نیست
حیدر امیر ماست شجاعت نشان ماست
بنگر! در این تبار درخشان که ترس نیست
...
رسول شریفی
دلا! بهانه میاور ز ابتلا مگریز
میان معرکه از خنجر بلا مگریز
مسیر روشن حق، راه حاج قاسم هاست
بایست پشت ولایت ز مدعا مگریز
تو آن عقاب بلند آشیان نستوهی
ز قارقار کلاغان بد صدا مگریز
نسیم عشق چه خوش میوزد، کناره مگیر
بهوش باش! از این عاشقانهها مگریز
قلندران ره عشق پاکبازانند
به پاکبازی یاران با صفا مگریز
به زیر پرچم شیطان مرو به هیچ سبب
خداست صاحب این مُلک، از خدا مگریز
شهید عشق نمی ترسد از مصائب راه
شهادت است شفایت، تو از شفا مگریز
تمام روز جهان، روزهای عاشوراست
و کربلاست مکانها، ز کربلا مگریز
به پایمردی یاران همقدم در نیل
ز موجهای خروشان بی هوا مگریز
بپوش جوشن بی پشت و استقامت کن
در این نبرد نفس گیر از دعا مگریز
به راه حق ز خداوند استعانت خواه
به موج خیز بلا وقت ابتلا مگریز
...
سید حکیم بینش (افغانستان)
ببند دیو سیاه و سپید را مگریز
تو نیز رستم گُردی از اژدها مگریز
صدای خالی طبل است آنچه می شنوی
از آن غبار و هیاهو از آن صدا مگریز
ببین به غزّۀ غمگین شکوفهها پرپر
هلا تو حافظ جان شکوفهها مگریز
تو ایستادهترینی نمیگریزی که
بگو چو باد به خصم گریزپا مگریز
بزرگ ساحرکان! آی! موسِی اندازد
برای وعدۀ صادق اگر عصا مگریز
نه حرف موشک و پهبادهای ما این است!:
به «غدۀ سرطانی» بگو کجا؟ مگریز
فقط دو سیلیِ محکم نواختیم تو را
هنوزمانده که تنبیه ما بیا مگریز
غلط از آب برامد محاسبات شما
دگر نکن دودوتا چارتا فقط بگریز
...
زهره یوسفی
اگرچه خسته ی راه و اگرچه زخمی درد
اگر چه در تب و تابی در انتهای نبرد
از اضطراب صداهای بی هوا مگریز
در این مسیر پر از التهاب جبههی سرد
گرفته سطح زمین را هوای طوفانی
صدای نبض زمان گوش خانه را کر کرد
صبور باش و مقاوم به هر کجا مگریز
جهان، وجود خدا را دوباره باور کرد
برای موج خروشان کجاست ساحلها؟
گشایشی که شود مرهمی به مشکلها
تو خاک پاک وطن را مکن رها، مگریز
به پاس خون شهیدان رسیده حاصلها
پر از تلاطم شبهای پر هیاهو شد
جهان برای نفسهای تازه بی تاب است
برای درد ستمدیده شو دوا، مگریز
زمین بدون عنایت به خلق، مرداب است
به یمن مکتب قاسم، به رسم وعدهی صدق
کنار امر ولایت به زیر پرچم نور
بزن به دامن دریا و از بلا مگریز
که چشم دشمن از این عاشقانه گردد کور
...
سیده کبری حسینی بلخی
بیا به مأمن ایمان به هر کجا مگریز
به غیر دامن امنیت خدا مگریز
همیشه منتظر برف و باد باران باش
بزرگ باش، تو ای کوه و از صدا مگریز
به مثل پنجرهای رو به روشنی وا باش
تو نسل آیینهای یکدم از صفا مگریز
به وقت باد مخالف بکوب پا به زمین
درخت باش، نه چون برگ در هوا مگریز
به هر کجا که روی با خودت همآغوشی
عزیز همسفر از ترس. ردِّ پا مگریز
همیشه فتنۀ بیگانه در کمینت هست
به کام خصم خود از جور آشنا مگریز
وطن که مادر مهر است، میزند فریاد
بغل به زخم گشوده است، حالیا مگریز
همیشه روی زمین قتلگه و عاشوراست
ز کربلای خود ای یار مرتضی مگریز
پیام رهبر مان را به گوش جان بشنو:
هلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
...
مسعود ربانی
بعشق روی تو من از بلا نترسیدم
چو برگ کاه! من از بادها نترسیدم
امید من بتو بسته است ذوالفقار علی
عصا فکندی و از اژدها نترسیدم
حریف دشمن ما بود حاج قاسم تو!
همو که گفت بجز از خدا نترسیدم
تو موج غیرت و عزمی و وعده صادق
ز بحر ظلمت و از ادعا نترسیدم!
تو چون درخت تنومند آرزوهایی
که از شکستن آن ساقهها نترسیدم
نه نوشخند منافق نه نیشخند عدو!
ز زهر خنده من از ابتدا نترسیدم
چو تیر سمت هدف با اشارتی از تو
به سر دویدم و از انتها نترسیدم
...
سیده نرگس هاشم ورزی
از باد و برف و بوران، هرگز نمیگریزیم
از زمهریر و طوفان، هرگز نمیگریزیم
ما دلشگستگانیم، کشتیشکستگان نه
با ناخدای دوران، هرگز نمیگریزیم
در حیطهی بلاییم، هر روز کربلاییم
از سختی بیابان، هرگز نمیگریزیم
پیر مرادمان گفت: «هیهات منّا الذله»
ما امت مریدان، هرگز نمیگریزیم
چون صخره میگذاریم سر را به دامن تو
ای کوهسار ایران! هرگز نمیگریزم
از نیل تا فراتیم، قد قامت صلاتیم
ما ملّت مسلمان، هرگز نمیگریزیم
از اخم و خندهی غیر، خالیست قلب عاشق،
ما بندگان یزدان هرگز نمیگریزم
ما پرچم قیامیم، شمشیر بینیامیم
ما از گزیر ایمان، هرگز نمیگریزیم
...
راضیه مظفری
دلم! به کشتی آرامش خدا بگریز
بگیر دست دعا را… به ناخدا بگریز
قسم به سورهی یوسف که مکر در پیش است
فرار راه گزیر است! از خطا بگریز!
مباد ساحرکانی تو را بترسانند
بایست و به خداوند اژدها بگریز
اگر که خسته شدی، یاعلی بگو برخیز!
سقوط را نپذیر و به قلهها بگریز
اگر که روز، هیاهوست؛ نیمه شبها هست!
وضوی اشک بگیر و به انزوا بگریز
بیا بیا دل من! خسته ی شکسته ی من!
از این هوای یزیدی به کربلا بگریز
....
فائزه امجدیان
هلا ای دانهها! از خوابگاه خاک برخیزید
زمستان میرود، ای خوشههای تاک! برخیزید
شما ای چشمهها! جاری شوید اینک بهار آمد
شما ای کوههای خفته در کولاک! برخیزید
صدایی آشنا میآید از آنسوی کوهستان
چه میگوید صدا پژواک در پژواک؟ برخیزید
صدا از کوه جاری میشود، تا شهر میآید
صدا میگوید: آی ای مردم بیباک برخیزید
صدا در برگ برگ دفتر تاریخ میپیچد
صدا میخوانَد: ای اسطورهها از خاک برخیزید
فریدونی جلودار است، بردارید پرچم را
الا ای کاوهها! در جنگ با ضحاک برخیزید
به رقص آیید ای شمشیرها در بزم این میدان
برای انتقام سینههای چاک، برخیزید
کمانداران! هم اینک تیر را در چله بگذارید
سواران! با هزاران مرکب چالاک برخیزید
صدا ما را مهیا کرده اما، این صدای کیست؟
جواب آهسته میآید: و ما ادراک؟! برخیزید!
صدای قُبةالصخرهست ای امواج بشتابید
صدای مسجدالاقصیست، ای افلاک برخیزید
...